بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
روایتی از یکی از همرزمان شهید حججی:
از داعش یک روستا را پس گرفته بودیم ولی هنوز در آن درگیری
بود. وسط خمپاره و نارنجک و تیر و تفنگ بودیم که ناگهان دیدیم
محسن بلند شد. به او گفتم: چیکار می کنی؟
داستانک وسایل بیت المال
داستانک پله
داستانک ذکر شهادت
داستانک نماز در میان خمپاره
داستانک بازار شام
داستانک بیت المال
داستانک آش
درباره این سایت