بسم الله الرحمن الرحیم

(شهید ابراهیم هادی)

یکی از هم محله ای های شهید هادی تعریف میکرد:

ابراهیم مجروح شده بود. دیدم در کوچه با عصای زیر بغل راه میرود. چند دفعه ای به آسمان نگاه کرد و سرش را پایین انداخت. رفتم جلو و پرسیدم:(آقا اِبرام چی شده؟؟)

اولش جوابم را نمیداد ولی بعدش گفت

ادامه مطلب

داستانک وسایل بیت المال

داستانک پله

داستانک ذکر شهادت

داستانک نماز در میان خمپاره

داستانک بازار شام

داستانک بیت المال

داستانک آش

ابراهیم ,هادی ,شهید ,ای ,اِبرام ,چی ,انداخت رفتم ,پایین انداخت ,رفتم جلو ,جلو و ,پرسیدم آقا

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

زنگ فارسی شایان دانلود مدونة الحویزة بهترین سایت مجله فرزند خوشحال رادیوکودک دانلود,دانلود نرم افزارموبایل,دانلود نرم افزارکامپیوتر,دانلود بازی اندروید,دانلود نرم افزار اندروید,دانلود موزیک,دانلود فیلم فرهنگ معلول جامعه دیدار کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. نمایندگی سهروردی